دلنوشته

گویا سیصد سال خوابیده‌ام.
نه دوستی مانده است،
و نه سایه درختی در این حوالی‌ست.
خدا همه جا هست.دیگر کسی دین را فریاد نمیزند.مرا تکه لباسی‌ست کهنه،و انبوه نگاه‌های متعجب!
دیدگاه ها (۴)

حالتی از تیمارستان را در زندگی خودم احساس میکنم. بی‌گناه و د...

مراآرام‌میدانی!ولی‌من‌معدنِ‌دردم!

🥀🍂

خون آگین خویشتناینجا در تالار شکستهٔ اینه هامن با چشمان خودم...

کوههای مریخی سیستان و بلوچستان

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط